وبلاگ :
رها
يادداشت :
رهايي
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
iran
گفت : در ميزنند مهمان است
گفت : آيا صداي سلمان است؟
اين صدا نه ،صداي طوفان است
مزن اين خانه ي مسلمان است
مادرم رفت پشت در ، اما
گفت : آرام ما خدا داريم
ما کجا کار با شما داريم
و اگر روضه اي به پا داريم
پدرم رفته ما عزاداريم
پشت در سوخت بال و پر ، اما
آسمان را به رسيمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
مادرم داد زد بمان ، بردند
بازوي مادرم سپر ، اما
بين آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشمان ياس افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد
گفت : يک روز يک نفر اما ...
سيد حميد رضا برقعي