سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رها
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 31 توسط گل نرگس

مناجاتی از شهید عبد الحمید حسینی با امام زمان«عج»

سلام بر مهدی منجی انسانها:

ای آقایم ای سرورم ای رهبرم وای امیدم آقا جان خود بهتر میدانی که جز تو امیدی ندارم وجز به تو دل نبسته ام . آقاجان آن شب در حمله تورا دیدم . آقا من عاشقم . آقا من گم کرده دارم . آقایم مولایم تو را به جان تو را به ناله های زینب بار دگربگذار تا تو را ببینم دعایم این ست که خدایا تا مهدی را ندیده ام  مرا  از دنیا مبر .آقایم مولایم خدا شاهد است در آزاد سازی آبادان ما نبودیم که جنگیدیم . تو بودی آقا.آقا با چه رویی تو را صدا کنم وبا کدامین آبرو تو را بخوانم . ای منجی صبحدم تا انقلابت وتا قیامت خمینی را برای ما وعباد صالح خدا نگهدار...

شهید فدایی امام زمان «ع » عبد الحمید حسینی   جوانی با ایمان با تقوا مجاهد. با اخلاق وبا درک شعوربالا . عالم وعامل به علم خود بود و فلسفه شهادتش بنا به قول مجاهدین همراهش ایثار.فداکاری و ازخودگذشتگی و نجات همر زمانش از چنگال دژخیمان بعثی بود که با تیرظلم وجور به درجه رفیع شهادت نایل شود.  روحش شاد راهش پر رهرو باد . راوی دوست شهید ..

 

تصویر شهید عبدالحمید حسینی که در اتاق شهید مهدوی نصب بود

تصویری که بر دیوار اتاق شهید مهدوی نصب است

 از سایت shahidevasl.com




نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 26 توسط گل نرگس

 

قطره ای از اقیانوس عشق

من خیلی دوست داشتم که شهید شوم وجسدم در کنار مفقودین بماند و جنازه ام برنگردد.والله آرزوی دیرینه ام نیز همین بوده که اگر شهید بشوم سرگذشتی از زندگی من و نشانه ای از جنازه من ویا هیچ خبری از اینکه زنده یا مرده هستم برنگردد تا غمخوار عزیزانم باشم که در اینگونه صحنه ها باقی مانده اند.چه یقین دارم که امام زمان (عج) وائمه اطهار واباعبدالله الحسین(ع) یاران این عزیزان هستند.

قسمتی از وصیت نامه سردار عشق شهید مهدی زین الدین




نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 26 توسط گل نرگس

سردار شهید محمد اسلامی نسب
مسئول آموزش نظامی لشکر 19فجر استان فارس
محل شهادت : شلمچه
تاریخ شهادت : 4/10/1365

 

رمز یا فاطمه الزهرا (س)

در یکی از عملیاتها، چشمان محمد به شدت آسیب دید و او به بیمارستان انتقال یافت. پس از معاینات دقیق و معالجات متعدد، پزشکان اظهار کردند که چشمان او بینایی‌اش را از دست داده و کاری از کسی ساخته نیست. این سخن غمی سنگین بر دل محمد نشاند. نه از آن جهت که دیگر چیزی نمی‌بیند بلکه دوری از جبهه و بسیجیان غصه دارش کرده بود. چند روز بعد از تشخیص پزشکان دوباره به بیمارستان بازگشت و با اصرار آنان را راضی نمود تا چشمانش را عمل کنند. می‌گفت: «شما با رمز یا فاطمه الزهرا «س» جراحی را شروع کنید. بقیه‌اش با ...»
پس از عمل هنگامیکه پانسمان چشمانش را باز می‌کردند او در میان بسیجیها (دوستان) از مهربانی کسی سخن می‌گفت که....

برگرفته از سایت تبیان




نوشته شده در تاریخ شنبه 91 فروردین 26 توسط گل نرگس

ما مرد جنگیم و از کشته شدن نمیهراسیم و مرگ را با جان و دل میخریم.برای ما یکسان است که مرگ به جانب ما بیاید یامابه جانب مرگ برویم...

مرابا لباس های سپاه دفن کنید.خون های بدنم را هم پاک نکنید...

قسمتی از وصیت نامه شهید نادر مهدوی




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 فروردین 23 توسط گل نرگس

عملیات ساعت 1:30نیمه شب آغاز میشدو گردان یاسین و گردان نوح باید معبر راباز میکردند.اینبار برخلاف کربلای چهار حفاظت بسیار خوب رعایت شده بود.گفتند تا شب نشده وضو بگیرید و لباسهای غواصی رو بپوشید.

چون موقع اذان بود.گفتند:همه در سنگرها نماز رانشسته بخوانند.

مسعود احمدیان گفت:من باید بیرون بخوانم.غیر ازنماز مغرب وعشا غفیله و وتیره اش راهم خواندوبا چشمانی سرخ آمد داخل سنگر

گوشه ای چمباتمه زد و رفت توی فکر.

گفت:سید میگن هر کی تو آب شهید بشه حق الناس نداره درسته؟

گفتم:امکان داره.

گفت:خدا کنه توی آب شهید بشم.

به شهادتش اطمینان داشت اما میخواست مکانش را هم تعیین کند.

جلوی چشمان خودم داخل آب شهید شد

 

از کتاب موبایل"وادی"




قالب وبلاگ